جغرافیای منطقهای رژیم صهیونیستی
جغرافیای منطقهای رژیم صهیونیستی: رژیم صهیونیستی در منتهیالیه غربی منطقهای قرار گرفته که اصطلاحاً به آن «هلال خصیب» گفته میشود و تقریباً نیمی از سرزمینهای اشغالی در این محدود قرار میگیرد.
همسایگی رژیم صهیونیستی با کشورهای مهم و اثرگذار جهان عرب نظیر سوریه و مصر نیز از جهات گوناگون قابل بررسی است. ازآنجاکه مصر همواره از توسعهطلبی رژیم صهیونیستی نگران است و این نگرانی با کشف گروههای متعدد جاسوسی اسرائیلی در مصر و اقدامات خصمانۀ رژیم صهیونیستی علیه مصر در طول زمان محسوستر میگردد، لذا امنیت سایر کشورهای عربی هممرز با سرزمینهای اشغالی نیز در حقیقت بخشی از امنیت مصر محسوب میشود.
از منظر جغرافیای سیاسی میتوان رژیم صهیونیستی را در مناطق مختلف جهانی جای داد که عبارتاند از: منطقۀ غرب آسیا، منطقۀ شامات و منطقۀ مدیترانه.
رژیم صهیونیستی و منطقۀ غرب آسیا
غرب آسیا(که از آن با عنوان خاورمیانه هم یاد میشود) است. یکی از مهمترین مناطق ژئوپلیتیک در جهان است که به دلیل در اختیار داشتن منابع عظیم نفت و گاز و نیز موقعیت سوقالجیشی، موردتوجه همۀ دنیا است. بهعلاوه، این منطقه از نظر فرهنگی و تاریخی حائز اهمیت فراوان بوده و گهواره تمدن را در خود جای داده است.
این منطقه در دل خود دو منطقۀ کوچکتر را هم در بر گرفته است: منطقۀ خلیجفارس و منطقۀ شامات. این دو منطقه که در مجاورت هم قرار گرفتهاند بهعنوان دو سرپل راهبردی (بین اقیانوس هند و دریای مدیترانه) در نظر گرفته میشوند که تسلط بر آنها میتواند قدرت عظیمی فراهم کند. از همین رو است که جمهوری اسلامی ایران هم برای توسعۀ همکاریها در منطقه شامات تلاش میکند.
پس از فروپاشی عثمانی، بریتانیا قیمومیت عراق، ماوراء اردن و فلسطین جدید را قبول کرد و بهاینترتیب سلطۀ خود را بر بخش اعظم پل خاکی بین مدیترانه و خلیجفارس مستقر ساخت.
برای مشاهده مقاله نظریههای ژئوپلیتیک سرزمین فلسطین روی این لینک بزنید.
همکاری اسرائیل و آمریکا برای گرفتن قدرت در غرب آسیا
رژیم صهیونیستی از بدو تأسیس همواره در تلاش بوده تا به یک قدرت منطقهای در غرب آسیا تبدیل شود و در این راستا از اتحاد راهبردی با ایالات متحدۀ آمریکا بهره برده است. این اتحاد دوجانبه که بهجرئت میتوان آن را قویترین اتحاد دوجانبۀ ایالات متحده دانست، برای هر دو طرف منافعی تأمین میکند و به همین جهت برای دهههای متمادی پایدار بوده است. بااینکه پرداختن به همۀ زوایای این اتحاد در یک مقاله نمیتوان پرداخت، اما میتوان از جنبۀ ژئوپلیتیک منطقهای به آن نگریست.
از نظر دولتمردان آمریکایی، رژیم صهیونیستی برای تأمین منافع آمریکا در منطقۀ خاورمیانه نقش حیاتی ایفا میکند. در سیاست خارجی آمریکا، رژیم صهیونیستی بهعنوان متحد قابلاعتماد و دولت باثبات در میان جزایری از دولتهای بیثبات در منطقۀ خاورمیانه به حساب میآید. درنتیجه واشنگتن و تلآویو در روابط چند دهۀ خود از وضع موجود بسیار راضی هستند و خواستار ادامۀ این روابط ویژه میباشند. اما مسئلۀ حائز اهمیت این است که روابط ویژه و راهبردی میان آمریکا و رژیم صهیونیستی تاکنون مسائل و مشکلات بنیادین برای دولتهای اسلامی منطقه فراهم ساخته است.
نخستین گامهای عملی دولت ایالات متحدۀ آمریکا در اجرای سیاستهای خاورمیانهای خود، تسهیل مهاجرت یهودیان به سرزمین فلسطین و حمایت دولت «هری ترومن» از طرح تقسیم فلسطین به سه منطقۀ یهودی، فلسطینی، و بیطرف بود که در ۷آذر۱۳۲۶، علیرغم مخالفت اعراب، در سازمان ملل به تصویب رسید.
اقدامات اسرائیل برای گسترش نفوذ در غربی آسیا
یکی از اقدامات مهم رژیم صهیونیستی برای گسترش نفوذ خود در منطقۀ غرب آسیا، تأسیس وزارتخانهای به نام «وزارت همکاری منطقهای» است که بنا داشت با کشورهای منطقه در حوزههایی نظیر آب، انرژی، گذرگاههای مرزی، محیطزیست، نواحی صنعتی و… همکاری کند. تأسیس این وزارتخانه را میتوان ازجمله ابتکارات جناح چپ اسرائیل دانست که تمایل داشت با تشکیلات خودگران، اردن و دیگر کشورهای منطقه ارتباطات نزدیکتری برقرار کند. اما وجود مشکلات عدیده میان رژیم صهیونیستی و کشورهای منطقه سبب شده تا بخش زیادی از پروژههای این وزارتخانه عملاً با شکست مواجه شوند.
در کنار اقدامات دیپلماتیک و سیاسی، رژیم صهیونیستی برنامههایی برای اقدامات نظامی و سخت نیز در کشورهای منطقه داشته و با اهداف گوناگون برخی از آنها را عملی کرده است. در عراق رژیم صهیونیستی در سال 1360ش/1981م به تأسیسات هستهای حمله کرد. جنگندههای اسرائیلی در عملیاتی به نام «عملیات اُپرا» ضمن گذشتن از آسمان عربستان سعودی، تأسیسات هستهای عراق موسوم به «اوسیراک» را در اطراف بغداد بمباران کردند. پس از شکلگیری بحران داعش در عراق و سوریه در دهۀ 1390 نیز رژیم صهیونیستی در اقدامی در حمایت از نیروهای تکفیری در سال 1398ش/2019م به نیروهای مستشاری ایران در حوالی شهر آمرلی عراق حمله کرد.
جغرافیای منطقهای رژیم صهیونیستی و وزارت همکاری منطقهای
در سال 1378 و با روی کار آمدن دولت سوسیال-دموکرات به نخستوزیری اهود باراک شکل گرفت. نخستین کسی که ریاست این وزارتخانه را بر عهده گرفت، شیمعون پرس بود که بهعنوان یکی از چهرههای ارشد جناح چپ در رژیم صهیونیستی شناخته میشد.
رژیم صهیونیستی و منطقۀ شامات
منطقۀ شامات را میتوان بهعنوان یکی از زیرمجموعههای منطقۀ غرب آسیا دانست که از چهار کشور اردن، سوریه، فلسطین اشغالی و لبنان تشکیل شده است. شامات از دو سوی به دریا راه دارد؛ نخست دریای مدیترانه از جانب سوریه، لبنان و فلسطین اشغالی، و دوم دریای سرخ از جانب اردن و فلسطین اشغالی. کشورهای این منطقه همگی به دریا راه دارند و البته فلسطین اشغالی تنها سرزمینی است که در این منطقه به هر دو دریا راه دارد. این مسئله خود میتواند یکی از عوامل برتری رژیم صهیونیستی در منطقۀ شامات باشد.
بهعلاوه، قرار گرفتن شامات در محل اتصال سه قارۀ آسیا، اروپا و آفریقا اهمیت آن را افزوده است و باعث میشود بهعنوان مسیر ارتباطی میان این سه قاره شناخته شود. قارۀ آفریقا، که از همهطرف در محاصرۀ آب است، تنها از طریق شبهجزیرۀ سینا و سرزمین فلسطین با قارۀ آسیا ارتباط خشکی دارد. قارۀ اروپا نیز بااینکه اتصال خشکی زیادی با آسیا دارد، اما بخشهای زیادی از آنها توسط رشتهکوههای اورال در روسیه صعبالعبور است. به همین دلیل عبور از منطقۀ شامات از ارجحیت بسیار بیشتری نسبت به مناطق شمالی برخوردار است. این شرایط جغرافیایی خاص سبب شده تا این منطقه شاهراه ارتباطی جهان و «لولای سه قاره» نام بگیرد.
یکی دیگر از مناطق مهم غرب آسیا (یعنی خلیجفارس) در شرق و جنوب منطقۀ شامات قرار دارد؛ فلذا پیوند امتیاز نفتی و گازی خلیجفارس با امتیاز شاهراهی شامات میتواند بسیار ارزشآفرین باشد.
برای مطالعه بیشتر می توانید مقاله پیشینۀ حکومت یهودی را در این اینجا بخوانید
ورود قدرتهای خارجی به مسائل منطقۀ شام
منطقۀ شام نیز، همچون دیگر مناطق مهم دنیا، از حضور و اثرگذاری بازیگران خارجی بینصیب نبوده است. بازیگران مهمی نظیر بریتانیا، ایالات متحدۀ آمریکا، جمهوری اسلامی ایران، ترکیه و… در این منطقۀ ژئوپلیتیک نقشآفرینی کردهاند و میکنند. مطالعۀ روابط سیاسی در این منطقه نشان میدهد که کنشگری سیاسی بازیگران منطقۀ شام کاملاً متأثر از رفتار قدرتهای فرامنطقهای است.
یکی از مصادیق ورود قدرتهای خارجی به مسائل منطقۀ شام، برنامۀ جانستون است که توسط ایالات متحدۀ آمریکا مطرح شده بود. باتوجهبه اینکه رژیم صهیونیستی بهشدت از نظر منابع آبی در تنگنا قرار داشت، لذا آن رژیم همواره در تلاش بود تا از طریق قدرتهای فرامنطقهای (ایالات متحدۀ آمریکا) همسایگان خود را متقاعد کند که منابع آب بیشتری در اختیارش قرار دهند. ایالات متحده نیز برای رفع این مشکل، مجموعه طرحهایی را پیشنهاد داد که برنامۀ جانستون اولین آنها بود. این طرح که نام اصلی آن «برنامۀ یکپارچۀ آب درۀ اردن» بود، در منابع بیشتر با نام برنامۀ جانستون شناخته میشود. دوایت آیزنهاور، رئیسجمهور وقت ایالات متحدۀ آمریکا، فرستادۀ ویژهای به نام «اریک جانستون» به منطقه فرستاد تا برای حل مسئلۀ آب میان کشورهای منطقۀ شام میانجیگری کند. جانستون در فاصلۀ سالهای ۱۳۳۲ تا ۱۳۳۴ در خصوص طرح به تحقیق پرداخت و سرانجام نتایج طرح خود را در مهرماه ۱۳۳۴ منتشر نمود.
سیاست رژیم صهیونیستی در خصوص لبنان
رژیم صهیونیستی نسبت به همسایۀ شمالی خود همواره سیاستی خصمانه داشته است که حمایت همهجانبه از شبهنظامیانی نظیر «ارتش جنوب لبنان» به رهبری سعد حداد، «فالانژها» به رهبری پیر جمیل، و دیگر جریانهای مسیحی مارونی در لبنان گواهی بر آن است.
در جریان جنگ داخلی لبنان که در سال ۱۳۵۴ درگرفت، رژیم صهیونیستی فعالانه نقشآفرینی میکرد. گروههای مسیحی و مارونی که بهسمت بلوک غرب گرایش داشتند، از سوی اسرائیلیها حمایت میشدند.
عملیات صلح الجلیل
اقدامات مداخلهجویانۀ رژیم صهیونیستی در لبنان تا آنجا پیش رفت که در ۱۶خرداد۱۳۶۱ ارتش اسرائیل عملیات نظامی تحت عنوان «عملیات صلح الجلیل» را اجرا نمود. هدف این عملیات ورود به خاک لبنان تا شعاع ۴۰کیلومتری، کاستن از قدرت آوارگان فلسطینی در آن منطقه، و ایجاد یک کمربند امنیتی در شمال سرزمینهای اشغالی بود تا بتواند ضمن حفظ امنیت سرزمینهای شمالی، زمینۀ الحاق بخشهایی از جنوب لبنان را به سرزمینهای اشغالی فراهم نماید.
این عملیات نظامی، که در منابع اسرائیلی از آن با عنوان «جنگ اول لبنان» هم یاد میشود، در واقع درگیری نظامی رژیم صهیونیستی با سوریها، فلسطینیها و لبنانیها در خاک لبنان بود؛ از این جهت یکی از مهمترین رویدادهای منطقۀ شام در اواخر قرن بیستم میلادی محسوب میشود.
جغرافیای منطقهای رژیم صهیونیستی و منطقۀ مدیترانه
علاوه بر مناطق یاد شده، رژیم صهیونیستی در منطقۀ ژئوپلیتیک کشورهای حوضه دریای مدیترانه نیز قرار دارد. در مقایسه با کشورهای حاشیۀ دریای مدیترانه، رژیم صهیونیستی سواحل زیادی در اختیار ندارد.
رفتارهای سیاسی در منطقۀ مدیترانه بهسمت شکلگیری اتحادیهها و سازمانهای منطقهای رفته است.
منطقۀ شرقی دریای مدیترانه سالهاست که شاهد حضور نیروهای دریایی فرامنطقهای است. این نیروهای دریایی — که از کشورهای مختلفی نظیر روسیه، ایالات متحدۀ آمریکا، فرانسه، ترکیه، ایتالیا و نیروهای بینالمللی نظیر یونیفل و ناتو است — با اهدافی نظیر اجرای توافقات بینالمللی، ابراز وجود، جمعآوری اطلاعات و نظایر آن انجام میشود و اغلب در سواحل سوریه و لبنان دیده میشود.
اتحادیۀ کشورهای دریای مدیترانه
یکی از سازمانهای منطقهای در حوضۀ دریای مدیترانه «اتحادیۀ کشورهای دریای مدیترانه» است که با هدف همکاری و ثبات سیاسی در این منطقه شکل گرفته است. ایدۀ شکلگیری این نهاد منطقهای در سال ۱۳۷۴ توسط اتحادیۀ اروپا (بهعنوان بخشی از کشورهای حوضۀ دریای مدیترانه) مطرح شد و پس از آن بهتدریج کشورهای دیگری نیز به این سازمان پیوستند. در حال حاضر ۴۳ کشور عضو این اتحادیۀ منطقهای هستند که مقر اصلی آن در شهر بارسلون در اسپانیا قرار دارد.
اتحادیۀ بارسلونا
رژیم صهیونیستی از همان سال ۱۳۷۴ به این اتحادیۀ منطقهای پیوست که البته در آن زمان اتحادیۀ بارسلونا نامیده میشد. علاوه بر رژیم صهیونیستی، بخش عظیمی از سواحل مدیترانه در اختیار کشورهای عربی است که عمدتاً روابط دوستانهای با رژیم صهیونیستی ندارند. این مسئله منجر به بروز اختلافاتی در اتحادیه شده بود و باعث بروز اختلافات دیپلماتیکی میان رژیم صهیونیستی و کشورهای عربی شده بود. «مجلی وهبی» معاون وزیر وقت امور خارجۀ رژیم صهیونیستی (که خود یک اسرائیلی دُروزی بود) مسئولیت تعامل با اتحادیه و البته بحثها با کشورهای عربی را بر عهده داشت.
جغرافیای منطقهای رژیم صهیونیستی و امتیازدهی اعراب به اسرائیلیها
پس از میانجیگریها و گفتگوهای بسیار، این اختلاف به امتیازدهی اعراب به اسرائیلیها ختم شد؛ به این صورت که رژیم صهیونیستی با عضویت کشورهای عربی در این اتحادیه مخالفت نکند، و در مقابل کشورهای عربی رضایت بدهند که معاون دبیرکل اتحادیه یک اسرائیلی باشد. نمایندۀ رژیم صهیونیستی در این مذاکرات در گفتگو با یکی از روزنامههای اسرائیلی میگوید: «این یک دستاورد تاریخی است. این نخستین بار است که یک اسرائیلی در یک چنین سمت عالی در یک اتحادیۀ بینالمللی منصوب میشود». اهمیت این موضوع هنگامی بیشتر درک میشود که در تمامی جلسات میبایست نمایندۀ اسرائیلی در کنار نمایندگانی، که از دیگر کشورهای عربی یا اروپایی هستند، حضور مییافت و با آنها تعامل میکرد.
در سال ۱۳۸۷ نشستی با حضور مقامات کشورهای عضو اتحادیه برای جغرافیای منطقهای رژیم صهیونیستی در شهر مارسی برگزار شد که از طرف رژیم صهیونیستی، نخستوزیر وقت (اهود اولمرت) در آن حضور یافت. در این نشست شکل نهایی اتحادیه تعیین شد و نام «اتحادیۀ کشورهای دریای مدیترانه» برای آن برگزیده شد.
از نظر نظامی هم در میان کشورهای منطقۀ شرق دریای مدیترانه، رژیم صهیونیستی تقریباً قدرت دریایی منازعی ندارد.
جمع بندی
این مقاله برداشتی از کتاب جغرافیای سیاسی اسرائیل است که درسگفتارهای سهیل کثیری نژاد در موسسه طلوع حق توسط نشر معارف جمع آوری شده است. شما می توانید این کتاب را از فروشگاه طلوع حق خریداری کنید. همچنین برای آموزش زبان عبری و مطالعه مقالات زبان اصلی می توانید آموزش عبری را در سایت آکادمی زبان طلوع حق آموزش ببینیند.